.

این هوا جان میدهد برای اینکه بروی در کوچه ها و خیابان آهسته و آرام قدم بزنی و لذتش را ببری. یا اینکه بروی در بالکن خانه فرشی کوچک و پا نخورده پهن کنی، ژاکتی نه چندان کلفت اما گرم بپوشی، لیوانِ نیم پُر چای را در دست راستت بگیری و با دست چپ هوایش را داشته باشی که نریزد و آرام یک گوشه بنشینی و کتاب بخوانی!

از آن کتاب های رمان فانتزیِ کاهیِ سبکِ خوش بو و خوش خط! آنهایی که خیالت را پرواز میدهد و فکرت را عمق! آنهایی که وقتی دستت میگیری نمیتوانی زمین بگذاریش! ساعت ها میگذرد و متوجه گذر زمان نمیشوی!

آرام و بی صدا دستت را بالا می آوری و ساعت مچی ات را نگاه میکنی. ساعت ۵ عصر است؛ به وقت اولین ماه آخرین فصل سال؛ زمستان! 

دی! ماهِ دی!

زااااااارتتتتتت [این را با غلظت خاص خودش بخوانید!!!]

همین جا یادت می افتد که حالا فصل امتحانات است و نمی توانی آن کتاب های کاهی سبکِ و خوش بویی ک گفتم را دستت بگیری و بخوانی. نمیتوانی لیوان گرم چای را در دست راستت بگیری و با دست چپ هوایش را داشته باشی که نریزد! حتی با دست چپ هم نمیتوانی بگیری اش و با دست راستت هوایش را داشته باشی! باید کتاب های سنگین و خشک درسی را بگیری و بخوانی! نمیتوانی روی فرش گرم و نرم در بالکن خانه بشینی؛ باید ساعت ها پشت میز سفت و سخت کتابخانه بشینی و درس بخوانی! این ماه، ماه امتحانات است و این حِسِّ کتاب خوانی ها فقط همین حوالی امتحانات می آید و بس! وگرنه ما رو چه به کتاب خوانی! اصلن فصل که فصل امتحانات میشود همه چیز میچسبد الّا درس و هرچه به آن مربوط باشد!!! تموم___

#مجتبی_صانعی

پ.ن: البته کتاب خووونی همیشه کِیف میده!

پ.ن: گذشته از شوخی، ایام امتحانات هم حال و هوای دوستداشتنی خاص خودشو داره!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آتش بازی و نور افشانی مردان کوچک،آرزوهای بزرگ Mark سرمایگان | خدمات حسابداری , کارآموزی حسابداری , مشاوره مالیاتی قیمت محصولات نورپردازی نما باران موزیک فروش جوجه و بوقلمون دانلود موزیک امیرحسین کوهی مقدم